چیزی به ده ماهه شدنت نمونده!
خدا رو هزاران بار شکر میکنم که برگ گلی مثل تو بهم داده... خدا رو شکر میکنم که سلامتی بهت داده و میتونم قد کشیدنتو ببینم... خدایا شکرت شکرت شکرت! دو هفته ای هست که امتحان بچه ها شروع شده و من توی این مدت یکی دو بار بیشتر سر کار نرفتم و اونم فقط برای مراقبت.... به خاطر همین همش پیش خودمی و میتونم بیشتر بهت برسم؛ تو هم بیشتر از قبل آرامش داری و سر حال تری! خدا کنه زودتر تابستون از راه برسه! یه کم از خرابکاریهای حضرت عالی بگم خالی از عریضه نیست؛ چند روز پیش پدربزرگ علی و آرمین فوت شدن، خدا رحمتشون کنه، ما هم رفتیم خونشون، موقع ناهار تو یه چشم به هم زدن ظرف غذای منو وارونه کردی، کلی خجالت کشیدم.... بعدشم قندون رو به زور کشیدی و ...
نویسنده :
مامان و بابا
13:52