سومین ماهگرد تولد
شیرین عسل مامان شنبه 18 خرداد سه ماهه شدی....
اصلاً باورم نمیشه سه ماهه که تورو دارم... داشتن تو اینقدر شیرینه که هر روزش مثل یک ثانیه میگذره، البته منهای مواقعی که دل درد داشتی و یا واکسن زده بودی!
از چند روز پیش غلت زدن رو یاد گرفتی و گاهی هم میتونی دوباره برگردی به پشت... دیگه خیلی باید مواظبت باشم، رو تخت نذارمت یا یه وقت موقع غلتیدن سرت به جایی نخوره!
خیلی بانمک آواز میخونی، بابایی میگه صدات عین گربه ها میشه، اگه بتونم ازت فیلم میگیرم که در آینده خودتم ببینی و بشنوی که چه جیگری بودی!
جدیداً یاد گرفتی توی آواز خوندنات صدای نِ و لِ در میاری، باهات که حرف میزنیم و قربون صدقه ت میریم، نیشت تا بناگوش باز میشه... وااایی که چقدر دلم میخواد حسابی بچلونمت قندک مامان!
این کیک و موس شکلات و قهوه به مناسبت تولدت تقدیم به من و بابایی، بهت قول میدم بزرگتر که شدی برای تو هم درست کنم، البته اگه دوست داشته باشی!