، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

سیدمحمدحسین... عزیز دل مامان و بابا

سلام بر حسین

1394/5/16 15:18
نویسنده : مامان و بابا
403 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفس من

آمده ام بنویسم،  از طعم شیرین زندگی، با داشتن تو؛ از لطافت گلهای گلدان خانه مان، از پاکی آب، از زلالی شبنم و مهربانی پروانه‌ها؛ اینها همه با داشتن تو و بودنت اینگونه اند...

پروردگارا به پاس این نعمتت شکر...

بابا از همین روزهای کودکی به تو آموخت وقتی آب مینوشم بگویی سلام برحسین و تو بارها این را بر من هم یادآوری کرده ای... 

گوشی تلفن را در دستان کوچکت گرفته بودی و مثلاً با دوست خیالی ات حرف میزدی... شنیدم اورا "برحسین" خطاب میکنی؛ گویی اینگونه به نتیجه رسیده ای که برحسین نام کسی ست و بابا به تو یاد داده به او سلام کنی!

اغلب اوقات با من و پدرت هم نماز میشوی و نمازهایت که هر رکعت آن قنوت است و سجده، با ذکر "الله ابکر"، ستودنی ست...

پس از نماز یک قرآن برای من و یک قرآن برای خودت می آوری و میگویی "حالا کتاب بوخونیم"... چند بار که به قول خودت کتاب من را نیافتی، قرآن جیبی ات را به من می دادی و میگفتی "این برای تو!"

 

چندیست که برایت دوچرخه ای خریده ایم، سوارش می شوی و نیم پا میزنی، بسیار هم لذت میبری از این طی طریق!

بازی قایم باشک با تو نیز عالمی دارد!

به نظر تو برنده بازی زیر کسیت؟

 

این هم تصویر اولین مشارکت تو در پخت شیرینی:

 

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان دو فرشته
26 شهریور 94 3:11
سلام آفرین خاله شیرینیات چه خوشگلن