، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

سیدمحمدحسین... عزیز دل مامان و بابا

گل پسرم 31 ماه و 6 روزه شدی

1394/7/25 0:39
نویسنده : مامان و بابا
291 بازدید
اشتراک گذاری

پسر گلم گفتنی زیاده، اما خیلی وقتم کمه، بعد از چندین سال فوق لیسانس شرکت کردم و قبول شدم، گرایش هوش مصنوعی، 14 واحد برداشتم، استادم میگفت هر واحد ارشد(مهندسی) معادل 3 واحد کارشناسیه، یعنی به قول اون 42 واحدی هستم، بچه داری، همسرداری، خانه داری، سر کار رفتن و ...

دارم سعی میکنم کم نیارم... انشالله خدا کمک کنه این روزهای سخت رو پشت سر بذارم...

اومدم چند خط بنویسم و برم...

امروز داشتم ظرف میشستم، دیدم بدون اینکه کسی چیزی بگه شروع کردی به مرتب کردن خونه، قبلش کلی اسباب و اثاث ریخته بودی وسط هال، همه رو گذاشتی روی مبلها، بعد هم جارو نپتون رو برداشتی و روی فرشها رو جارو کردی،رد ماژیکهایی که روی دیوارها کشیدی رو کاملاً پاک کردی، مرحله بعد هم گردگیری بود، با جدیت تمام روی وسایل دستمال میکشیدی، حتی توپ و ماشین و یه سری از اسباب بازیهای خودت رو هم تمیز کردی...

روزها میای پای لپتاپ و میگی میخوام بنویسم، ورد رو برات باز میکنم و شروع به تایپ کردن میکنی، گاهی هم موسیقیهای کودکانه برای خودت میذاری... برای استفاده راحت از لپتاپ صندلی پرتابل خودت رو میذاری روی صندلی ما، امروز داشتی کشان کشان صندلیتو میاوردی که گفتم بده من برات بیارم، اونوقت جواب دادی "نه! تو خسته میشی، خودم میارم!"

یک ماهی میشه که مهدکودک میری، متاسفانه از مهد کودکت راضی نیستم، برخلاف ظاهرش اصلاً کاری به شماها ندارن... اغلب ساعات روز شماها رو میذارن پای تلویزیون، با توجه به شناختی که از تو دارم توی محیطهای یکنواخت خیلی حوصله ت سر میره، اما فعلاً چاره ای نیست، امیدوارم برای سال دیگه بتونم یه مهد خوب بذارمت...

مدیر مهد کودکتون دکترای روانشناسی داره، میگفت سطح استعداد تو با بچه های همسنت قابل مقایسه نیست، چند روز پیش هم مدیر داخلی مهد اینو بهم گفت و گفت که با مدیر صحبت کنم که بری با گروه بچه های بزرگتر، اما مدیر مهد با من همنظر بود که بهتره با بچه های همسنت باشی... اما این دفعه اونم میگفت با بچه های همسنت حوصله ت سر میره و بهتره بری با گروه 3-4 سال...

انشالله فردا میام کامل میکنم این پست رو

 

پسندها (1)

نظرات (0)