، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره

سیدمحمدحسین... عزیز دل مامان و بابا

مشهدی سیدمحمدحسین

1392/4/17 15:13
نویسنده : مامان و بابا
229 بازدید
اشتراک گذاری

قربون گل پسرم برم که مشهدی شده...

مشهد خیلی هوا گرم بود، منم به خاطر اینکه گرمازده نشی یا صبح زود میبردمت حرم یا شب، خدارو شکر کالسکه تو رو هم با خودمون بردیم و هرجا میرفتیم تو رو توی کالسکه میذاشتیم که اذیت نشی...
اولش با کنجکاوی تمام اطرافو نگاه میکردی، بعدم تو کالسکه خوابت میبرد لبخند

تو حرم محو تماشای آینه کاریها شده بودی و کلی ذوق میکردی...خیال باطللبخند

الان که دارم این مطلب رو مینویسم کمتر از 28 ساعت مونده 4 ماهه بشی، اگه چیزی رو بگیریم جلوت میتونی خودت دستاتو بیاری سمتش و بگیریش، امروز برای اولین بار شست پاتو با دست آوردی گذاشتی تو دهنت، حیف که نشد عکس بگیرم...ماچماچ

کلی از موهات ریخته، مخصوصاً سمت چپ سرت که تقریباً کچل شده! هورا

موقع خواب یه پاتو بالا نگه میداری، خوابت که برد، یواش یواش میاد پایین...قهقهه

از قهقهه زدن هم به دو منظور استفاده میکنی، وقتی حواسمون به تو نیست، برای جلب توجه بلند میخندی... مورد دوم هم زمانی که بابایی باهات بازی میکنه!زبان
البته یه وقتایی هم برای من با صدای بلند میخندی که دلم نشکنه قربونت برم الهی!هورا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

mona
19 تیر 92 15:57
چه پسر سر به زیری داری عزیزم
سارا
24 تیر 92 1:01
سلام خاله جان
زیارت قبول .ما رو هم دعا کردی انشالله.


سلام سارا جون
معلومه که دعا کردیم عزیزم
همش به یادت بودم
طاهره
24 تیر 92 8:16
واي زهرا جون ماشالا بزرگ شده . ببين چقدر زود ميگذره. لحظه لحظه تون شاد.


آره واقعاً... ممنون
طاهره جون اون مساله ای که در موردش حرف زدیم نتیجه ش چی شد؟
مهدیه
24 تیر 92 15:02
سلام پسری
زیارت قبول


ممنون خانمی